اووووووو دیگو دیگو!!!!
فندق کوچولوی من سلام... خوشگل مامان این روزها انقدر کارهای قشنگی انجام میدی که دلم میخواد درسته قورتت بدم .. وقتی میخوام بخوابونمت و پتو می اندازم روت پتو را می بری روی صورتت و یکم بعد میاریش پایین و من میگم دالی و شما انقدر این کار را انجام میدی تا خسته میشی و میری دنبال بازیت و هیچ اثری هم از خواب تو چشمای نازت دیده نمیشه تا اسم موش میاد یا میگیم درسا موش شو سریع لبهات را غنچه می کنی و خیلی ناز برامون موش میشی بابایی که سریع میاد بغلت میکنه و میگه ای جان، ای جان و شما هم که میخوای خودت را لوس کنی هی موش میشی وقتی بهت چشمک میزنم تو هم هر دوتا چشمات را می بندی و باز می کنی و من بغلت می کنم و کلی بوس بوسیت می کنم  ...